در زمان انقلاب با جنبش ها به خاطر اعلامیه درگیر شده بود و او را به شدت زده بودندوقتی خانه آمد . چیزی به ما نگفت و لی به پسر عمویش رضا تعریف می کرد که چطور او را زدند . اصلا نمی توانستیم او را کنترل کنیم و در خانه نگه داریم . اگر در حیاط را قفل می کردیم از پشت بام خانه فرارمی کرد. زمانی که جبهه می رفت چون همسرم جبهه بود . اجازه نمی دادم که برود رفته بود به باقلا فروشی پول داد و او هم رفته برگ رضایت نامه را امضاء کرده بود زمانی که شهید شد شناسنامه اش را خواستند و با شناسنامه خودش هم خوانی نداشت .
راوی:مادر شهید داود اجاقلو
ثبت دیدگاه