زندگینامه شهید:
دوم خرداد ماه ۱۳۴۱ خورشیدی در خانوادهای کمبضاعت، اما مذهبی و دیندار در محله “گونیه” زنجان به دنیا آمد. در پنج سالگی به مکتبخانهای که توسط داییاش اداره میشد، رفت و توانست در مدت کوتاهی روخوانی و تجوید قرآن را فرا بگیرد و از میان چهل نفر از همسالانش به مقام اول دست یابد. تحصیلات ابتدایی را در مدرسهی خاقانی و راهنمایی را در مدرسهی انوری زنجان به پایان برد. تحصیلات متوسطه را در هنرستان فنی شهید مطهری در رشته اتوماتیک شروع کرد که تحصیل او در هنرستان با اوجگیری انقلاب اسلامی ایران علیه حکومت فاسد پهلوی همزمان شد. ناصر نیز همانند دیگر جوانان به صف مبارزه با رژیم پهلوی پیوست. اعلامیههای امام خمینی را پخش میکرد و در راهپیماییها و تظاهرات شرکت میکردو هماهنگیهای لازم را میان تظاهرکنندهها به وجود میآورد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت حزب جمهوری در زنجان درآمد. بعد از آن با تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی، عضو ارتش بیست میلیونی شد و با گذراندن آموزش نظامی در بسیج زنجان، سال ۱۳۵۹ در اطلاعات سپاه زنجان مشغول فعالیت شد. این سالها مصادف با فعالیت گروهکهای محارب و ضدانقلاب با نظام نوپای جمهوری اسلامی بود. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی، جزء اولین افردی بود که از زنجان راهی جبههها شد و مدتی بعد مجروح بازگشت. سال ۱۳۶۰ به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. پس از گذراندن دورهی عمومی پاسداری با یک گروه دورازده نفره عازم جبهه شد و در منطقه دارخوین مقابل دشمن صفآرایی کردند. عملیات شکست حصر آبادان و فتحالمبین را پشت سر گذاشت و در عملیات بیتالمقدس در کسوت فرمانده یکی از گروهانهای گردان شهید مطهری توفیق حضور یافت. در چند عملیات از جمله رمضان، محرم، والفجر مقدماتی، والفجر ۴ و خیبر در مقام فرمانده گردان از لشکر ۱۷ علیبنابیطالب با دشمن متجاوز جنگید و قبل از عملیات بدر همراه با دیگر رزمندگان استان زنجان به لشکر ۳۱ عاشورا منتقل شدند. سرانجام در عملیات بدر که فرماندهی محور ۲ لشکر ۳۱ عاشورا بر عهده داشت، از ناحیه نخاع و ریه به شدت مجروح شد و او را در بیمارستانی در اصفهان منتقل کردند.
به علت وخامت حالش او را به بیمارستان نجمینه تهران و از آنجا به بیمارستان لقمان منتقل کردند و در بخش (سیسییو)بستری شد. با وجود همه تلاشها ناصر پس از دو روز در یکم شهریور ۱۳۶۴ به شهادت رسید. پیکر پاک و مطهر این فرمانده رشید و دوستداشتنی پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای زنجان به خاک سپرده شد.
خصوصیات بارز شهید:
او همواره یک قرآن کوچک، تسبیح، مهر تربت کربلا و یک جلد کتابچه ارتباط با خدا به همراه داشت.
نماز شب و دعای قبل از خواب او هیچ وقت ترک نمیشد. نسبت به استفاده اچز بیتالما حساسیت فوقالعادهای داشت. زمانی که مجروح شده بود دوستان سپاهیاش با ماشین سپاه در بیمارستان به عیادتش رفتند. وقتی فهمید با ماشین سپاه آمدهاند، ناراحت شد و دوستانش را از این کار منع کرد.
خاطرات
پدر شهید:
ناصر از کودکی احساس مسئولیت میکرد و از پولهای توجیبیاش و درآمدی که از کار کردن به دست میآورد، با اجازهی من به افراد بیبضاعت کمک میکرد. بهش میگفتم: این پولها مال خودت است، هر طور که صلاح میدانی خرج کن.
او هم وسایلی میخرید و به افراد نیازمند هدیه میداد. در کلاس دوم بود که قرآن را به خوبی فراگرفت. در دوران انقلاب دیر به خانه میآمد. روزی سوال کردم؛ ناصر جان، چرا دیر به منزل میآیی؟ در جوابم گفت: مسجد بودم. خودم شاهد بودم که وسایلی به منزل میآوردند و با دوستانش کلیشه و غیره درست میکردند تا به وسیله کلیشهها علیه طاغوت شعار بنویسند. در طول جنگ پنج، شش بار زخمی شده بود.
از ویژگیهای اخلاقی او احترام به اهل خانه، پدر و مادر بوده و نسبت به بیتالمال خیلی حساس بود. نسبت به امام و انقلاب علاقه خاصی داشت. نسبت به نماز حساس بود و تا حد امکان به جماعت میخواند.
مادر شهید:
محمد ناصر توانست در مدت ۴۰ روز قرآن را بیاموزد. هنوز به سن بلوغ نرسیده بود که هم نمازش را میخواند و روزهش را میگرفت. یک روز برای بدرقهی رزمندگان اسلام که محمد ناصر هم با آنها بود، به راهآهن زنجان رفتیم و هنگام خداحافظی خواستم دستم را دور گردنش انداخته و پیشاپیش را ببوسم، مانع شد. گفت: مادرجان، اینجا مادران شهدا هم حضور دارند. با این کار شما، آنها یاد فرزندان شهیدشان افتاده و ناراحت میشوند. پسرم احترام به خانواده شهدا را بالاترین کار نیک میدانست و همیشه و در همه حال به یاد شهدا بود.
خواهر شهید:
محمد ناصر برادر بزرگتر من بودند و هیچوقت رویم نمیشد برادرم را ببوسم. تنها در سه مورد از پیشانیاش بوسیدم؛ اول زمانی که که برای اولین بار مجروح شده بود. دومین بار وقتی که از زیارت آقا امام رضا علیهالسلام برگشته بود. سومین و آخرین بوسه پس از شهادت بود. زمانی که پیکر مطهرش داخل تابوت بود به پیشانیاش بوسه زدم.
سرتیپ پاسدار میرجانی، همرزم شهید:
ناصر اشتری از چهرههای خاص و با ارزش لشکر ۱۷ علیبنابیطالب بود. رزمندهها در اولین برخورد مجذوبش میشدند. مدتی بنا به دستور برادر مهدی زینالدین فرمانده لشکر به واحد اطلاعات عملیات مامور شده بود. بنده هم مسئول واحد اطلاعات بودم. در شناساییها او را بیشتر شناختم و متوجه شدم فردی شجاع و نترس است.
فرازی از وصیتنامه شهید:
برادران و ای عزیزان میبیند که ما هر روز شاهد توطئههای گوناگون ابرقدرتها هستیم. لحظهای درنگ باعث سرافکندگی اسلام و رواج و گسترش فساد اخلاقی میشود و دوباره سایه ابرقدرتها و حکومتهای دست نشانده بر میهن عزیزمان گسترده میشود. انسان باید در همه مراحل زندگیاش برنامهای برای حفاظت و حسابرسی اعمالش داشته باشد
ثبت دیدگاه