حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۲۰ شهریور , ۱۴۰۴ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6431 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
نخ سیاه (خاطرات علی نصیری)
6

به نقل از ملکه صفری، مادر شهید علی با همه خوش‌اخلاق بود. در زمان او بچه‌ها خیلی مؤدب‌تر بودند. چه با من و چه با پدرش خیلی رفتار خوبی داشت بعد از دیپلم در کارهای غیردائمی کار می‌داشت. که  بعد از آن رفت و دفترچه سربازی را گرفت من و پدرش خواستیم او را از […]

پ
پ

به نقل از ملکه صفری، مادر شهید

علی با همه خوش‌اخلاق بود. در زمان او بچه‌ها خیلی مؤدب‌تر بودند. چه با من و چه با پدرش خیلی رفتار خوبی داشت بعد از دیپلم در کارهای غیردائمی کار می‌داشت. که  بعد از آن رفت و دفترچه سربازی را گرفت من و پدرش خواستیم او را از رفتن منصرف کنیم می‌گفت غیرت شما چگونه اجازه می‌دهد که دشمن به خاک و ناموس ما تجاوز کند و من بنشینم و مخفی شوم از ترس جانم. غیرت من این اجازه را به من نمی‌دهد که آنجا زن و بچه‌های مردمقربانی شوند و من اینجا بمانم.

یک بار من برای علی یک شلوار کردی خریدم تا وقتی از جبهه برگشت به او بدهم وقتی آمد و شلوار را به او دادم. گفت جیب این پاره است گفتم بده تا برایت بدوزم. چون روی چرخ نخ سیاه بود، من هم با همان نخ جیبش را دوختم بعد از چند مدت که به جبهه برگشت و خبری از او نشد خیلی دنبال علی گشتیم خبر شهادتش آمده بود ولی از جنازه‌اش خبری نبود بلاخره دایی من که در تهران سکونت داشت به من زنگ زد و گفت تعدادی جنازه شهید آورده‌اند نشانه‌ای از علی داری که بفهمم؟ ناخودآگاه فکرم به نخ سیاهی افتاد که جیبش را دوخته بودم. به دایی‌ام گفتم او هم با همان نخ سیاه علی را شناسایی کرده بود.

شهید

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.