حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

جمعه, ۱۰ مرداد , ۱۴۰۴ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6431 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
عملیات آخر
6

دل مان برایش تنگ شده بود،به همراه مادرش وسایل مان را جمع کرده،بلیط گرفتیم و برای دیدنش عازم سقز شدیم. رسیدیم به سقز،در اطراف سیلوی سقز در پاسگاه نگهبانی می‌داد. یکی از دوستانش رفت و به جبار خبر داد که برایش مهمان آمده است.دیدم که آرام آرام به طرفم آمد برادر بزرگش هم همراهش بود.با […]

پ
پ

جبار جهانگیریدل مان برایش تنگ شده بود،به همراه مادرش وسایل مان را جمع کرده،بلیط گرفتیم و برای دیدنش عازم سقز شدیم.
رسیدیم به سقز،در اطراف سیلوی سقز در پاسگاه نگهبانی می‌داد. یکی از دوستانش رفت و به جبار خبر داد که برایش مهمان آمده است.دیدم که آرام آرام به طرفم آمد برادر بزرگش هم همراهش بود.با خوشحالی گفت:
پدر توئی اینجا اومدی برای چی؟ باهم برای نگهبانی به سیلو رفتیم.
همرزمش می‌گفت که عید جهت مرخصی به شهرستان زنجان برمی‌گشتند که در راه عملیات و صدای تیراندازی شنیده شده و جبار‌ جهانگیری به برادر بزرگش گفته بود که بیا برگردیم و برادرش گفته بود که بچه‌ها آنجا هستند بیا ما تجهیزات را تحویل دهیم.نه بیا برگردیم. او مخالفت کرده و گفت تو بیایی و نیایی من می‌روم و بااین حرف‌ها دوباره برمی‌گردند که بعد از تحویل گرفتن تجهیزات،به برادران بسیجی دیگر می‌پیوندند و مشغول عملیات می‌شوند که در آن عملیات پیش برادر بزرگش جهان فانی را وداع کرد.

راوی: پدر شهید جبار جهانگیری

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.