حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6371 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
شهید کریم صفی لو
14

کریم صفی لو ۳۰ شهریورماه سال ۱۳۴۳ در خانواده‌ای مذهبی و متدین در روستای چورزق از توابع زنجان به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی را در مدرسه‌ی «کورش کبیر» و راهنمایی را در زنجان به اتمام رساند. با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، همراه با مردم شهیدپرور در راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت نموده، انزجار خود را از […]

پ
پ

شهید کریم صفی لو

کریم صفی لو ۳۰ شهریورماه سال ۱۳۴۳ در خانواده‌ای مذهبی و متدین در روستای چورزق از توابع زنجان به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی را در مدرسه‌ی «کورش کبیر» و راهنمایی را در زنجان به اتمام رساند. با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، همراه با مردم شهیدپرور در راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت نموده، انزجار خود را از رژیم طاغوت ستم‌شاهی اعلام می‌داشت. با پیروزی انقلاب و شکل‌گیری بسیج مستضعفین در پایگاه مقاومت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام فعالیت‌های مذهبی را آغاز نمود. سال ۱۳۶۰ اولین بار به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و در دو عملیات بیت‌المقدس (آزادسازی خرمشهر) و رمضان شرکت نمود. به تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۶۱ به عضویت رسمی سپاه در آمد و آن‌گاه در لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام به رزم بی‌امان خود ادامه داد.
در عملیات‌های والفجر مقدماتی و چند عملیات دیگر با دشمن متجاوز جنگید. قبل از عملیات والفجر ۴ به اطلاعات و عملیات لشکر علی‌‎بن‌ابی‌طالب پیوست و در قالب نیروی شناسایی فعالیت کرد.
سرانجام در تاریخ ۲۸ آبان ماه ۱۳۶۲ در منطقه‌ی عملیاتی والفجر ۴ بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نائل گشته، پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان به خاک سپرده شد.
مادر شهید:
آخرین باری که به جبهه اعزام، گفت: مادر، برای من گریه نکن که اذیت می‌شوم. اما اگر خواستی گریه کنی به امام حسین علیه‌السلام و مصیبت‌هایش گریه کن.
به حرفاش گوش دادم و اصلا گریه نکردم. به من گفت: ببینم چگونه صبر و مقاومت می‌کنی
به بقیه اعضای خانواده هم گفت: به حرف مادرم گوش کنید.
آخر سر هم خودش نیامد و جنازه‌اش را آوردند.
برادر شهید:
برادرم کریم همراه با من به تظاهرات و راهپیمایی می‌رفت و چون به جوشکاری علاقه مند بود، گاهی جوشکاری هم می کرد. کار سخنی بود. از بین جوانان محله، همه حتی خود من هم کریم را به عنوان الگو قبول داشتیم. فرد باغیرتی بود. یادم می‌آید در محله ما دختر و پسری که عاشق همدیگر بودند، گاهی مواقع با هم صحبت می‌کردند. کریم به آن پسر تذکر داده بود تا عقد نکرد نباید به این کوچه بیایی.
گفته بود که جزء نیروهای اطلاعات است. من از طریق دیگران فهمیدم که در واحد اطلاعات – عملیات کار می‌کند. چیز زیادی از جبهه برایمان تعریف نمی‌کرد. سیم‌خارداری به پایش رفته بود که تقریبا ده سانتی‌متری می‌شد. سوراخ پایش به اندازه‌ می‌شد یک خودکار را در آن پنهان کرد.
علی چام، همرزم شهید:
کریم صفی‌لو، مردی با تعصب، با غیرت و توانمند بود. حتی یک درصد هم احساس نمی‌کردم مال دنیا برایش ارزشمند باشد. زندگی دنیوی برایش ارزشی نداشت. براساس گفته‌ی امام که فرموده بود جبهه‌ها را خالی نگذارید و از روی تعصب، غیرت و ایمان راهی میادین کارزار شده بود. در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرده، عملیات را به پایان رساندیم و برگشتیم.
سال ۱۳۶۱ بود. در پاسگاه زید گفتند که پنج نفر باید به دوره تکاوری بروند. کریم و من هم جزء همین پنج نفر بودیم. خیلی به تکاوری و چریک شدن علاقه‌مند بود. استعدادش را هم داشت. همیشه می‌گفت؛ ما را ببرید پشت خطوط دشمن بریزید، تا از پشت به آن‌ها حمله کنیم چرا که دشمن از قدرت تسلیحاتی بالایی برخوردار است.
من از دوره تکاوری انصراف داده از کریم و بقیه‌ی دوستان جدا شده کارم را در گردان پیاده ادامه دادم. ولی برادران ابوبصیری و صفی‌لو در گروه اطلاعات و چریکی کار کردند. دیگر از هم جدا افتادیم و آن‌ها رفتند اطلاعات عملیات کار کردند و ما رفتیم گردان. برادر کریم همراه و همگام با شهید ابوبصیری در والفجر ۱ و ۲ شرکت کردند.
فرازی از وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
«آن کس که مرا طلب کند، می‌یابد. آن کس که مرا یافت، می‌شناسد. آن کس که مرا شناخت، دوستم می‌دارد. آن کس که دوستم داشت به من عشق می‌ورزد. آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم. آن کس که به او عشق ورزیدم، می‌کشم او را و آن کس را که بکشم خون‌بهایش بر من واجب است و آن کس که خون‌بهایش بر من واجب است، پس من خود خون‌بهایش هستم». خداوند را به مقربان درگاهش سوگند می‌دهیم به ما و دیگر رزمندگان اسلام توفیق بندگی و توفیق دنباله‌روی این شهیدان را عطا فرماید تا بتوانیم نزد خدا انجام وظایف کرده باشیم.
همان‌طور از برادران دینی می‌خواهم که به ندای پیغمبرگونه امام‌شان و به پیام شهدا ارج قائل شده و جبهه را از نیروی انسانی خالی نکنند.
مادرم، چادر سیاهت را مقدس شمار که دشمن از سیاهی چادرت بیم و وحشت دارد و شما ای خواهران و برادرانی که بینش‌تان ضعیف است، مواظب باشید که یک موقع خدایی نکرده، گول یک مشت از خدا بی‌خبران و کوردلان را نخورید و ای آنانی که و فریب منافقان همچون حیوان خوی را خورده‌اید، بیایید به ریسمان الهی چنگ زنید و توبه کنید چون که خدا توابین را دوست دارد و حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند توبه‌کننده با بی‌گناه مساوی است. تو ای مادرم دیگر منتظرم نباش. چون که من اینکه از خدای تعالی توفیق دنباله‌روی راه مقدس شهداء را خواهانم و خود نیز عاشق کربلا شده و این را از شهداء تجربه کرده‌ام.

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.