علیرضا دینیان ۱۴ مرداد ماه ۱۳۴۱ شمسی در خانوادهای مذهبی و متوسط از حیث مادی، متولد شد. به این خاطر کودکیاش با رنج و سختی آمیخته بود. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زنجان با موفقیت به پایان رسانید و به هنرستان راه یافت. در سال ۱۳۵۷ همراه با مردم در فعالیتهای انقلابی حضوری گسترده داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهایش را در پایگاه مقاومت بسیج از سر گرفت. این دوران در هنرستان تحصیل میکرد و شبها در پایگاه مقاومت فعالیت داشت. همیشه در نمازهای جمعه و جماعت، دعای توسل و کمیل شرکت میکرد. پس از شروع جنگ تحمیلی دیگر نتوانست به تحصیلات خود ادامه بدهد. میگفت در حال حاضر باید جبهه برویم و با دشمنان بجنگیم. وجدان انسان قبول نمیکند که دشمن به خاک ما تجاوز کند و ما آرام بنشینیم. سرانجام لباس رزم پوشید و حدود چهار سال در دو لشکر ۱۷ علیبنابیطالب و ۳۱ عاشورا با دشمن متجاوز جنگید و چند بار مجروح شد. عاقبت در عملیات پرفتوح کربلای ۵ به تاریخ ۲۰ دی ماه ۱۳۶۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکرش را در گلزار شهدا زنجان به خاک سپردند.
خاطرات
مادر شهید:
فردی خوشرفتار و خوشاخلاق بود. منزل هر چه لازم داشتیم میگفت: مادر جان شما زحمت نکشید من میخرم. با اینکه برادر بزرگش در حال گذراندن خدمت سربازی بود، به من میگفت: مادر جان، به من اجازه بدهید بروم جبهه.
پدرش مریض احوال بود. گفتم: علی جان، پدرت مریض است، آن وقت تو میخواهی کجا بروی؟ محمدرضا هم جبهه (سرباز) است. گفت: نه، اجازه بدهید من هم میخواهم بروم.
بالاخره نظر موافقم را گرفت و رفت جبهه. در چند عملیات شرکت کرد. هر موقع میخواستم او را راهی جبهه کنم، به من میگفت دم در نیایید و از همان حیاط خداحافظی میکرد. اگر خورد و خوراکی بهش میدادم قبول نمیکرد. اما آخرین باری که میرفت ترشی و خوراکی خواست، دادم. این بار نخواست که تا دم در نروم. سر کوچه که رسید برگشت نگاهی کرد و رفت. چند روز بعد از رفتنش از پلههای حیاط پایین میرفتم که عطر خوشبویی به مشامم رسید، صلوات فرستادم. با خودم گفتم: من که خانه عطر نمیزنم. کسی هم خانه نیست پس این عطر خوشبو از کجا میآید. برگشتم از پلهها رفتم بالا و دوباره صلوات فرستادم. اطراف را نگاه کردم. کسی نبود. مرتب از خودم سؤال میکردم؛ بوی عطر از کجا میآید؟ نگو که لحظه شهادت علی این عطر خوشبو در خانه پیچیده بود.
برادر شهید:
من برادر بزرگش بودم، به من احترام میگذاشت و با خواهرانش هم صمیمی بود. به آنان رسیدگی میکرد. هنرستان (رشته مکانیک) را که تمام کرد. رفت پیش داییام که مغازه تراشکاری داشت، مشغول کار شد. گهگاه با دوستانش کار نقاشی ساختمان را هم تجربه میکرد. هم درس میخواند و هم کار میکرد. من که رفتم سربازی، علیرضا هم نامنویسی میکند جبهه. گفتم: من که سربازم، تو دیگر نمیخواهد بروی.
گفت: حساب من از شما جداست.
سربازیام که تمام شد، تازه فهمیدم علی چند بار جبهه رفته و برگشته. آخرین بار که میرفت، گفتم: علی جان، بس است دیگر. پایت هم زخمی است دائما درد و عذاب میکشی.
هر چه گفتم نرو، پایت اذیت میکند، به خرجش نرفت. گفت: نه، مشکلی ندارم. باید بروم. رفت و در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
فرازی از وصیتنامه شهید:
به نام خدای شهیدان و به نام معبودی که انسان را برای ستایش خویش خلق کرد. ما هم جزء انسانهایی بودیم که افتخار ستایش خداوند تبارک و تعالی را داشتیم. معبودا! پروردگارا! این بندهی ضعیف و ناتوان را که جهت پیکار در راه تو قدم برداشته بپذیر. بار خدایا، عذر میخواهم و به سجده میافتم که خیلی دیرتر از آنچه فکر میکردم، به سوی تو شتافتهام. پس ای خدای بزرگ این بندهی حقیر و ناتوان را که به خاطر رضای تو قدم برداشته بپذیر و پایان عمرش را ختم به شهادت بگردان. ملت قهرمان و مسلمان، قدر این رهبر و پیر جماران را بدانید. تنها نگذارید که حسین زمان نیاز به شماها دارد. شما مردم، تنها امتی هستید که محرومان تمامی جهان منتظر حرکت شما به سوی آنها هستند. تنها سفارشم این است که از حسین زمان نایب امام عصر عجلا… به خوبی محافظت کنید و گوش به فرمان او باشید که راه ظفر و پیروزی در همین است. پدر و مادرم، از اینکه احتمالا در میان شما نباشم ناراحت نباشید؛ چون انسانها امانتی هستند که از طرف خداوند در زمین زندگی میکنند و خداوند بزرگ و اگر امانت خویش را بخواهد بدون هیچ عذری باید آن را تحویل صاحب اصلی داد. در نماز و دعاهایتان ما را نیز از یاد نبرید. امیدوارم که با ادامه دادن راه سرخ شهیدان، نگذارید که سلاح برادری شهیدی بر روی زمین باقی باشد و بدانید که مسئله اصلی جنگ است و کلام شیرین امام را نیز در نظر داشته باشید که فرمودند: «عزت و شرف ما در گرو همین مبارزات است و صلح بین اسلام و کفر معنی ندارد».
صفحه اصلی » گروه » شهدای اطلاعات
علیرضا دینیان ۱۴ مرداد ماه ۱۳۴۱ شمسی در خانوادهای مذهبی و متوسط از حیث مادی، متولد شد. به این خاطر کودکیاش با رنج و سختی آمیخته بود. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زنجان با موفقیت به پایان رسانید و به هنرستان راه یافت. در سال ۱۳۵۷ همراه با مردم در فعالیتهای انقلابی حضوری گسترده […]
ثبت دیدگاه