امیریان، عزیزالله: یکم فروردین ۱۳۴۳، درشهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش رحیم (فوت ۱۳۵۷) و مادرش عالیه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته حسابداری درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار درجبهه حضور یافت. چهارم اسفند ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سینه، دست و پا، شهید شد. مدفن او در مزار پایین زادگاهش قرار دارد. برادرش رضا نیز به شهادت رسیده است.
وصیتنامه :
امت حزب الله تقاضا دارم همان طور که تا به حال به عهد خود وفا کرده اید و امام را تنها نگذاشته اید و پشتیبان جبهه ها بوده اید تا ظهور مهدی موعود پشتیبان ولایت فقیه باشید. بر سختی ها چیره شوید و با کمبودها مبارزه کنید و هرگز مقاومت خود را نشکنید که سعادت شما در این است.
خاطره :
من و عزیز دو نفری زندگی می کردیم . یک شب از عزیز خبری نشد. گفتم ؛ شاید در پایگاه مشغول کاری هستند .چون می دانستم بی خبر جایی نمی رود. رختخواب ها رو پهن کردم و خودم خوابم برده بود. نیمه شب بود که بیدار شدم و دیدم که باز هم عزیز سر جایش نیست . دیگر خیلی دیر کرده بود. دلم شور می زد رفتم تا دم در و به کوچه نگاهی انداختم. اما کسی نبود . من تا نیمه های شب در آن خانه بزرگ تنها بودم و این کار از عزیز بعید بود که مرا تنها بگذارد.
خیلی می ترسیدم ناگهان صدایی به گوشم خورد. وحشت کرده بودم ، صدا از اتاق آن سمت حیاط بود و پاورچین رفتم. ببینم چه کسی در آنجاست فکر کردم صحنه ای که مقابل چشمم بود را خواب می بینم . حاج عزیز با قبای سفید رنگی که از مکه آورده بود و با عرق چین سفیدی که بر سر داشت نماز شب می خواند چهره اش عارفانه و نورانی بود. دستهایش را بالا برده و بر پهنای صورت اشک می ریخت. آن حاج عزیزی که خنده از لبانش دور نمی شد اکنون در حضور پروردگارش خطا کارانه نشسته و طلب عفو داشت.
ثبت دیدگاه