حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۱ آذر , ۱۴۰۳ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6371 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
غواص شهید سعید حسنی تنها
17

شهید سعید حسنی تنها در دوم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۷ هجری شمسی در شهر زنجان چشم به جهان گشود خانواده وی از نظر اعتقادات مذهبی در رده بالائی قرار داشتند و به همین خاطر ایشان را از همان دوران کودکی با مسائل دین آشنا ساختند ایشان از همان دوران کودکی علاقه خود را نسبت به […]

پ
پ
شهید سعید حسنی تنها
شهید سعید حسنی تنها در دوم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۷ هجری شمسی در شهر زنجان چشم به جهان گشود خانواده وی از نظر اعتقادات مذهبی در رده بالائی قرار داشتند و به همین خاطر ایشان را از همان دوران کودکی با مسائل دین آشنا ساختند ایشان از همان دوران کودکی علاقه خود را نسبت به مسائل دینی بعداز چندین مراحل نشان داد و قران را تا حدی که توانش بود از نظر ترجمه و قواعد یاد گرفته او در سن ۱۲و۱۳ سالگی روانه پایگاه محله خویش شد و در آن جا به بسیجیان خواندن وادامه دادن راه وروش قرآن را یاد می داد 
شهید حسنی تنها دوران ابتدائی را در مدرسه ای بنام غریب اصغرحیدری پشت سر گذاشت و دوران راهنمایی را باموفقیت در مدرسه مرحوم رزاق افشلرچی ادامه داد و بعد از آن روانه دبیرستان شد 
ایشان در این مدت فعالیتهای بینظری در پایگاه خود داشت و بعد از اعزام به جبهه در چند مرحله درس خویش را در ربیرستان در کلاس دوم دبیرستان که در مدرسه شهید محمد منتظری ادامه می داد رها کرده و برای بار دوم یا سوم به جبهه اعزام شد شهید سعد حسنی تنها قبل از دوران انقلاب سنی نداشتند که بتوانند در صحنه باشند باشند ولی بیشترین حرکات او اعم از رفتار و کردار و اخلاقی خوب از همان دوران به چشم می خورد ایشان بعد از انقلاب فعالیتهای خود را از پایگاه محله خود گسترداند تا اینکه در محله و پایگاه مورد توجه خاص برادران بسیجی راضع گردید 
ایشان در بیرون با اخلاقی که نشان  می دادند بیشتر جوانان بیرون را جذب و به پایگاه معرفی می کردند تا در آن جا مسائل دینی را به نحو احسن فرا گیرند و به دیگران ادامه دهند 
خاطره ای که از ایشان در فعالیتهای خودرو پایگاه در ذهنم می باشد این است که وقتی ایشان از نماز جماعت ظهر فارغ می شوند پایگاه را تعطیل و به خانه می آمدند و بعد از خوردن نهار سریع به پایگاه روانه شده و آن جا را جارو و تمیز می گردند بدون آن که کسی متوجه شود 
ایشان در پایگاه روزهای یکشنبه و سه شنبه وپنج شنبه را ه خواندن قرآن و دعا مشغول بودند روزهای یکشنبه در پایگاه به برادران خواندن قرآن یاد می داد و می گفتند که این جلسه نیاید تعطیل شود هر چند یک نفر در جلسه حضور بهم رساند 
ایشان در اواخر عمر خویش قائم مقامی پایگاه را به عهده گرفت و تلاش و کوشش خود را نسبت به این مسولیت دوچندان کرد.
 
وصیت نامه شهید سعید حسنی تنها
وصیت نامه  بنده حقیر سعید حسنی 
((بسم الله الرحمن الرحیم))
((یاالله، یا محمد(ص )، یا على، یا حسن، یا حسین تشنه لب))
خدایا مى دانى، با چه زبانى مى خواهم، با تو سخن بگویم. اى معبود من مى دانى به چه دلى مى خواهم، این کلمات را بنویسم. خدایا مى دانى، کدام دستها را مى خواهم به درگاهت، دراز کنم. مولاجان تو همه‌ُ اینها را مى دانى، آگاهى به همه پنهانها. خدایا تو خیلى به من نعمت دادى، چه کنم، نتوانستم، شکر آن نعمت را بجا بیاورم. مى دانم، آقاى من، تو بنده ات را دوست دارى، وقتى بنده ات تو را مى خواند تو زود جوابش مى دهى، تو خیلى خوبى، من بتو خیلى علاقه دارم ولى چه کنم شیطان رهایم نمى کند. کمکم کن خدا که این طنابى که شیطان به گردنم، انداخته آنرا پاره پاره کنم. یا سیدى. یاران همگى رفتند، آنان از براى تو بودند، همه چیزشان از آن تو بود. اصلا خود را به تو سپرده بودند. چون بتو اطمینان داشتند، چون این طور بودند تو هم آنان را به پیش خود خواندى تا در پیش حسین تو باشند و از یاران او، ولى ما ماندیم در این دنیاى پر از معصیت. خدایا آنان با تو، چگونه سخن گفتند، چگونه تو را خواندند، تا تو هم اینگونه آنان را پذیرفتى. اما چه کنیم؟ چگونه مثل آنها باشیم، آیا مى توانیم بشویم. خدایا تو مى دانى که از تو چه خواسته ام. ولى حتما یا من لیاقتش را نداشتم و یا وقت موعود نزدیک نشده. ولى اى خداى مهربان یک آرزو دارم از تو مى خواهم، بحق زهرایت، به حسینت به على، که این خواسته مرا رد نکنى. اى خدا مى خواهم، طورى شهید بشوم که جسدم در بیابانها بماند، یا تکه تکه شوم و بعد پوسیده شوم و با خاک مخلوط گردم تا وقتى این رزمندگان و بسیجیان رد مى شوند، همراه با گرد و غبار به صورت مبارکشان، به چهره هاى نورانیشان بنشینم، تا افتخار کنم که پروردگار من هم، همراه خاک به صورت بنده هاى خوبت بنده های  نمونه ات نشستم، تا تو به احترام آنها، به خاطر آن زحماتى که مى کشند، مرا ببخشى تا در جلوى حسینت، شرمنده نباشم. و چند کلمه با خانواده ام، گفتگو مى کنم: سلام بر همگى. سلام بر تو اى مادرم که خدا تو را حفظ کند. خدا تو را با زهرا همنشین کند، که خیلى زحمت مرا کشیده اى. و احسن بر تو، اى پدر عزیز که نان حرام به من نخوراندى. پس از هر دوى شما خجلم.و  از شما مى خواهم که مرا حلال کنید که به شما زحمت دادم، مرا ببخشید، شما را بجان زهرا و حسین مرا حلال و از اذیتهایم درگذرید. شما اى برادران عزیزم و خواهرانم شما هم مرا حلال کنید و دعایم کنید که خدا مرا ببخشد. خدا به همه شما توفیق دهد که بیشتر بتوانید، در راه خدا خدمت کنید. اى پدر و مادر عزیزم اگر خدا مرا پذیرفت، از شما تقاضا دارم که ناراحت نباشید و افتخار کنید که یک قربانى ناچیز را به خدا تقدیم کرده، تا در پیشگاه حسین (ع) سربلند باشید و بار دیگرمى گویم که مرا حلال کنید. 
چند کلمه با عزیزان هم پایگاها سخن بگویم:
 سلام علیکم: بحضور شما عزیزان، اى عاشقان مقام شما پیش خدا زیاد است، سعى کنید آن مقام را والاتر کنید و پایگاه را با محبت و برادرى و معنویت خود نورانى کنید. تا یک مجلس روحانى باشد و آن موقع پایگاه ملائکه ‌الله  خواهد بود و ملائک به آن جا مى آیند، در آن موقع، توانسته اید راه شهدا را به پیمائید و آنها را شاد کنید. سعى کنید، کم شوخى کنید و به یکدیگر احترام قائل شوید. در سلام سبقت بگیرید و در نگهبانى، تمام سعیتان را بکنید و خیلى کوشا باشید و اطاعت از فرمانده و یا مسئول از یادتان نرود. حتما از مسئولتان، اطاعت کنید که اگر چنین کنید، حرف امام عمل کردید. در دعاها و مجالس عزادارى، شرکت کنید و در آنجا امام و رزمندگان را دعا کنید به اسرا و مجروحین دعا کنید و سعى کنید، نماز را اول وقت و با جماعت بخوانید، همراه با امام زمانتان که امام عصر، اول وقت نماز مى خواند. و اى منتظران امام عصر و اى عزیزان، همیشه بیاد خدا باشید و با گریه دعا کنید که خدا فرج مولایتان را نزدیکتر کند، که اگر دعا با تضرع و گریه باشد، خدا قبول مى کند، به قول شاعر:  هر دعائى کان بود با سوز و درد       آن دعاها را اثر باشد بمرد   رفتن به مجالس شهدا را فراموش نکنید و هر چند وقت، سعى کنید به خانه آنها بروید و نگذارید که آنان احساس تنهائى کنند. اگر این کار را انجام دهید، خدا را شاد کردید. دیگر عرضى ندارم و از همه عزیزان مى خواهم، اگر حقى بر گردنم دارند، خودشان به بزرگیشان مرا حلال کنند. مرا ببخشید و دعایم کنید و من هم، همه عزیزان را حلال مى کنم، خدا به شما توفیق دهد که بتوانید به اسلام زیاد خدمت کنید. 
خدایا رزمندگان را پیروز کن، خدایا امام را از ما نگیر. معبودا مجروحین و معلولین را شفا ده. مولا جان شهدا را رحمت و به خانواده شهدا صبر بده.
یک مقدار پول دارم، آن را به مستحق بدهید.
آمین یا رب العالمین                             
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار    
                                                                                 (امضا) سعید حسنى پنج شنبه به تاریخ۶۵/۱۰/۱۱
 

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.