تاریختولد:۱۳۴۴/۰۵/۸
تاریخ شهادت :۱۳۶۱/۰۶/۲۶
بسم رب الشهدا و الصدیقین
با نام خداوند تبارک و تعالى وصیتنامه خودرا چنین آغازمىکنم:در قاموس شهادت واژه ترس معنى ندارد(امام خمینى)
«من طلبنى وجدنى و من وجدنى عرفنى و من عرفنى احبنى و من احبنى عشقنى و من عشقنى عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلى دیته و من على دیته فانا دیته»
آن کس که مرا طلب کند، مىیابد.آن کس که مرا یافت، مىشناسد. آن کس که مرا شناخت، دوست مىدارد. آن کس که دوستم داشت، پس عشق مىورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق مىورزم. آن کس که من به او عشق ورزیدم، مىکشم او را و آن کس را که من بکشم، خونبهایش بر من واجب است و آن کس که خونبهایش بر من واجب است، پس خود من خونبهایش هستم.
سلام بر خاتم انبیا محمد (ص) که فرستاده خداوند است و سلام بر ابرمرد و اولین پیشواى شیعیان جهان على(ع) و سلام بر تمام ائمه اطهار(ع) و سلام دیگرم بر حسین سالار شهیدان. سلام بر اولاد حسین و سلام بر انصار با وفاى حسین و سلام و درود بیکران بر بت شکن زمان، خمینى عزیز و سلام و درود بىپایان به روان پاک شهیدان گلگون کفن اسلام و سلام به مردم عزیز سلطانیه و سلام بر مردم مومن و انقلابى سلطانیه. اکنون سلام بر پدر و مادر و برادران و خواهرانم.
حالا چند کلمه سخنى دارم با پدر بزرگوارم:
پدرجان! مىدانم که چه زحمت ها براى من کشیدید و اما پدرجان زحمت کشیدید و مرا به این سن و سال رساندید و در هنگام تجاوز کافران بعثى به کشور اسلامى، پسر خود را راهى جهاد در راه خدا کردید. اما پدرجان و مادرجان! مىخواهم در این وصیتنامه پیامى به شما بفرستم.اگر شما شنیدید که فرزند شما در جبهههاى حق علیه باطل به فیض شهادت رسیده است، اصلا ناراحت نباشید. چون که شهادت در راه خدا افتخار است و شما بهتر مىشنوید که در سخنان گوهربار امام عزیزمان که مىگوید:(ملت ما ملت خون و مکتب ما مکتب شهادت است)
پس پدرجان و مادرجان!
من این راه را خودم آگاهانه انتخاب کردهام و اگر سعادت داشته باشم، شهید مىشوم. واز شما مىخواهم که کلمه ناکام را در مورد من به کار نبرید.چون من به شهادت رسیدم. بدانید که به کام خود رسیدهام. چون شهادت آرزوى قلبى من است.
پس اى برادر و خواهر بدان که در راه دین و قرآن شهادت افتخار است واین شعارهمیشگى ماست و ما در دوران مخصوص تاریخى قرار گرفتهایم.دورانى که در آن افکار و اعمال و رفتار ما در معرض امتحان است. پس بدان در موقعیت مشکل قرار گرفتهایم. در این موقعیت باید براى حفظ قوانین خدا همچون حسین خون بدهیم تا بتوانیم فتح و پیروزى اسلام را بر امت اسلامى به ارمغان بیاوریم. وهم اکنون هدیه به مکتب اسلام و هدیه به رهبر کبیر انقلاب اسلامى کنیم و من از شما مىخواهم که در شهادت من صبور و استوار بوده باشید.
حرف من به {برادرانم} این است که پاسدار باشند و از شما مىخواهم که بعد از شهادت من اسلحه مرا به دست برادرانم بخصوص ابوالفضل بدهید و در آخر از پدر، مادر، برادران، خواهران و از شما مردم همیشه در صحنه سلطانیه مىخواهم که گوش به فرمان آن پیر جماران بدهید و در همه وقت از ولایت فقیه پشتیبانى بکنید و در راه شهیدان اسلام قدم بردارید و همیشه شعارتان این باشد:
اماما، اماما تا انقلاب مهدى مقلد تو هستیم. حتى اگر شب و روز بر ما گلوله بارد.
اماما، اماما ما اهل کوفه نیستیم که حسین تنها بماند.
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدى، تو را به جان مهدى، خمینى را نگهدار.
لباس خونین رضا در تن من است
تفنگ از دست افتاده رضا در دست من است.
از همگان التماس دعا دارم
رسول ارجینى (امضا)
ثبت دیدگاه