حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۲۰ شهریور , ۱۴۰۴ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6431 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
جوان‌ها جان شان را می‌دهند
5

ابوالفضل بچه‌ی درس‌خوانی بود من نمی‌دانستم کی درس می‌خواند و کی قبول می‌شود ولی از همان اوایل جنگ دیگر آن ابوالفضل نبود می‌خواست هر چه زودتر به جبهه برود ولی سنش نمی‌رسید. در تظاهرات شرکت می‌کرد شعار می‌داد و دوستانش رتا هم تشویق به آمدن می‌کرد. یک بار من برایش شلوار آبی خریده بودم ابوالفضل […]

پ
پ

ابوالفضل بچه‌ی درس‌خوانی بود من نمی‌دانستم کی درس می‌خواند و کی قبول می‌شود ولی از همان اوایل جنگ دیگر آن ابوالفضل نبود می‌خواست هر چه زودتر به جبهه برود ولی سنش نمی‌رسید. در تظاهرات شرکت می‌کرد شعار می‌داد و دوستانش رتا هم تشویق به آمدن می‌کرد. یک بار من برایش شلوار آبی خریده بودم ابوالفضل آن شلوار را خیلی دوست داشت، یک بار برای تظاهرات آن را پوشیده بود گویا گارد نیز او را دنبال کرده بود و در راه به زمین می‌خورد و شلوارش پاره می‌شود. و بلند می‌شود و فرار می‌کند. وقتی آمد و ماجرا را گفت، گفتم: تو این شلوار را دوست داشتی. گفت: نه پدر جان! جوان‌ها می‌روند و جانشان را در راه اسلام می‌دهند. این شلوار کاملا بی‌ارزش است.
ابوالفضل خیلی احترام نگه می‌داشت، او نصف روز رامی‌آمد و در مغازه به من کمک می‌کرد، من مغازه مسگری داشتم یک بار ابوالفضل دیر آمد و من او را تنبیه کردم ولی او حتی سرش را بلند نکرد که بگوید چرا مرا تنبیه می‌کنی. همیشه ناراحت هستم که چرا او را تنبیه کردم. کاش او را تنبیه نمی‌کردم.

خاطره ای کوتاه از شهید ابوالفضل نصیری به روایت پدر

شهید ابوالفضل نصیری

نشسته شهید ابوالفضل نصیری

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.