بسم الله الرحمن الرحیم
خاطرهای از شهید پرویز بهشتی
به نقل از محرم بهشتی، پدر شهید
پسر خوبی بود و عاشق جبهه بود.
اصلا ترس در وجودش نبود. پسر پاک و عجیبی بود در بیرون بودیم که یک بار خودش را انداخت به خانه. گفتم چه شده بعد متوجه شدم که این شعار امام خمینی میگفت و آنها شاهی بودند که خواسته بودند او را بزنند.
نمازش همیشه به موقع و در مسجد بود و همه او را دوست داشتند.
احترام بنده را داشت و پسری بسیار پاک و تمام صحبتش برای حفظ اسلام است. وصیتش این بود که مرا در بهشترضا دفن کنید او را به خاک سپردم آن شب قلبم گرفته خوابیده که یک بار به خوابم آمد و پارچهای به سینه من کشید و قلبم روشن شد و وقتی از خواب بیدار شدم دیدم که آثاری از دل تنگی در من نیست باید بگویم اگر آن کار را نمیکرد تا الآن زنده نبودم.
تا اول نظری بیشتر درس نخواند و بعد تصمیم گرفت که به سربازی برود. علاقهی بسیاری به امام داشت و به اسلام عشق میورزید.
قرآن میخواندبا نوار عبدالباسط تمرین میکرد. بغل دیوار معدن را شعارهای انقلابی مینوشت.
ثبت دیدگاه