حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

پنجشنبه, ۲۰ شهریور , ۱۴۰۴ ساعت تعداد کل نوشته ها : 6431 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 363×
اگر من چندتایی از بعثیان را نکشم خود کشته نمی شوم
3

بسم الله الرحمن الرحیم شهید نعمت‌اله امینی‌کشک‌آبادی مختصری از زندگی شهید نعمت‌اله امینی‌کشک‌آبادی را برای شما شرح می‌دهم. شهید پرافتخار در سال ۱۳۴۰ در یکی از دهکده‌های فقیرنشین زنجان به نام ده‌جلال به دنیا آمد و در سن سه سالگی مادر خود را از دست داد. بعد از دو سال به تهران آمدیم و تا […]

پ
پ

بسم الله الرحمن الرحیم
شهید نعمت‌اله امینی‌کشک‌آبادی
مختصری از زندگی شهید نعمت‌اله امینی‌کشک‌آبادی را برای شما شرح می‌دهم.
شهید پرافتخار در سال ۱۳۴۰ در یکی از دهکده‌های فقیرنشین زنجان به نام ده‌جلال به دنیا آمد و در سن سه سالگی مادر خود را از دست داد. بعد از دو سال به تهران آمدیم و تا دوم راهنمائی درس خواند و بعد از ترک تحصیل ۶ ماه در کارخانه‌ی روغن‌نباتی تهران و ۶ ماه در کارخانه‌ی تلویزیون‌سازی بلموند کار کرد البته قبل از انقلاب.
و مختصری هم از خصوصیات اخلاقی وی برای شما بگویم.
اخلاق بسیار خوبی داشت، خیلی مهربان و صمیمی بودند چه از نظر دینی باخدا و با ایمان بودند همیشه دوست داشت به تهیدستان کمک کند. حتی یک روز از ایشان سوال شده بود که پدر شما چه کاره است؟ گفته بود پدر من چند تا نانوایی دارد.
وقتی از وی سوال کردیم چرا اینطور گفتی گفت خیلی ها از ما بدتر هستند از نظر مالی آنها ممکن است احتیاج بیشتری داشته باشند با اینکه پدرمان مرد ۷۲ ساله ای بود و نان فروشی می کرد.
وی قبل از انقلاب در ارتش استخدام شد و با زحمات فراون چون پدرمان با ارتش زمان طاغوت مخالف بود و اجازه نمی دادند استخدام شوند ولی شهید علاقه فراوانی به ارتش داشت استخدام شد. با این حال  بعد از اینکه امام دستور فرمودند که سربازها و درجه داران به پادگان ها برگردند ایشان فردای همان روز به پادگانی که در آنجا بود خود را معرفی کرد و بعداز گرفتن درجه، همسری برای شهید انتخاب کردیم یعنی روز ۲۹ شهریور ۵۹ روز عقدکنان این شهید بود.
قبل از رفتن چند کلمه وصیت کرد که به این شرح است:
برادرجان ما می خواهیم برویم جبهه، اول از همه داداش جان تو مرا حلال کن چون تو خیلی زحمت مرا کشیدی و برادر جان تو که از یک پدر بیشتر زحمت کشیدی الان می دانم همه شما ناراحت هستید ولی ناراحت نباشید، شهادت من افتخار بزرگی است برای شما و در ضمن برای ما هیچ خطری وجود ندارد، چون من روی پدافند هستم هیچگونه خطر وجود ندارد و اگر شهید هم شدم هیچ ناراحت نباشید.
خاطر جمع باشید اگر من چندتایی از بعثیان را نکشم خود کشته نمی شوم و راستی برادرجان ما که بچه بودیم چندتایی از این میوه فروش ها را ذیت می کردیم و با شوخی میوه هایشان را بر می داشتیم و پیش اونها بروید و مقداری پول به آنها بدهید.
حلالیت مرا از آنها بگیرید و در پایان صحبت هایم به همه شما بگویم اگر انشاءالله شهید شدم زیاد گریه و داد و فریاد نکنید چون من از اینها بدم می آید.
با تقدیم احترام حکمت اله امینی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.