بسمه تعالی
برادر ارجمند سردار اسلام حاج احمد آقای کاظمی
سلام علیکم
با تقدیم احترام و تبریک اعیاد مبارک ماه پربرکت شعبان خواستم خوابی که دیده بودم و چون در آن خواب شما هم بودید خدمت جنابعالی عرض نمایم.
به روال سنت سنوات گذشته در منزل ما سعی بر این بوده که همه ساله جشن میلاد آقا امام زمان عجلالله حتی الامکان با شکوه برگزار گردد. به همین دلیل جلو درب و داخل منزل چراغانی و آذینبندی از یک هفته قبل میشود.
نیمهی شعبان بعد از پایان مراسم که حدود یازده شب بود، به دلیل خستگی زود خوابیدم که در عالم رؤیا؛ در اتاقی بودیم که حدود سه در چهار بود که کنار اتاق به شیوهی قدیم رختخواب جیره شده بود و سفرهی پلاستیکی که همیشه برای غذا خوردن در منزل استفاده میکنیم در وسط اتاق پهن شده و مقداری از شیرینی کیک میلاد از مراسم مانده بود، در روی سفره بود؛ که کنار سفره نفرات به ترتیب: شما بودید- پدرخانم بنده و پدرم و بنده بودم که میخواستم کیک را ببرم که فی البداهه در باز شد و آقا وارد شد. چهرهی نورانی با قدی متوسط، چهارشانه، ریش پرپشت و حالت گرد مانند. چهرهی ایشان حالت طبیعی ولی نورانی ولی پایین از گردن حالت نورانی شیشهای مانند مثل عکسهای سه بعدی براق بود. ما هم ایشان را میشناختیم و ایشان هم ما را میشناخت. من و شما بلند شدیم دست ایشان را بوسیدیم و عبای ایشان را شما از دوش ایشان جمع و به بنده دادید. که روی رختخوابهای کنار اتاق گذاشتم و همهگی دور سفره نشستیم و همه خیلی شاد بودیم. از صحبتهای انجام شده خیلی خوب که اطمینان داشته باشم ندارم. غرض از نوشتن این برگه فقط به خاطر آن است که حضرتعالی هم در آن خواب حضور داشتید. البته لازم به ذکر میباشد که هیچکس حتی خانوادهام هم از این خواب اطلاع ندارند.
به امید ظهور هر چه سریعتر آقا امام زمان عجلا… و آرزوی سلامتی برای ایشان
برادر شما، اکبر بیگدلی
ثبت دیدگاه