برادرم از همه کس با ارزش تر است کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی آب نیست بشکه بشکه شربت ِ دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س) سفر شهادت کاشوب حیدر مهاجر سرزمین آفتاب امام زمان سربازانش را فرماندهی می کند جشن عروسی بماند برای بعد با لباس سفید احرام خندید هدف شما از درس خواندن چیست؟ طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود عطر برادر مادرم دعا کنید پیروز باشیم
یک روز از طرف حزب بعث ریختند خانه ما و حسین و دو دختر دیگرم را بردند. هرچه التماس کردیم، هیچکس جوابگویمان نبود. نگران فاضله بودم چون او دو ماهه باردار بود. سریع رفتیم خانهشان. آنجا بود که فهمیدم او و شوهرش را هم بردهاند. «مؤسسه فرهنگی هنری جنات فکه» در سال ۱۳۷۷ در حالی […]