برادرم از همه کس با ارزش تر است کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی آب نیست بشکه بشکه شربت ِ دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س) سفر شهادت کاشوب حیدر مهاجر سرزمین آفتاب امام زمان سربازانش را فرماندهی می کند جشن عروسی بماند برای بعد با لباس سفید احرام خندید هدف شما از درس خواندن چیست؟ طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود عطر برادر مادرم دعا کنید پیروز باشیم
به مردادماه سال ۱۳۶۹ رسیدیم. بنده در این ایام از موصل ۲ به موصل۴ تبعید شده بودم. روز چهارشنبه ۲۴ / ۵/ ۶۹ بعد از صبحانه، در محوطه ی اردوگاه قدم می زدیم. رادیو عراق از طریق بلندگوهای اردوگاه شروع کرد به نواختن مارش جنگی؛ در هر فاصله ای گوینده ی رادیو وعده می داد […]