برادرم از همه کس با ارزش تر است کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی آب نیست بشکه بشکه شربت ِ دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س) سفر شهادت کاشوب حیدر مهاجر سرزمین آفتاب امام زمان سربازانش را فرماندهی می کند جشن عروسی بماند برای بعد با لباس سفید احرام خندید هدف شما از درس خواندن چیست؟ طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود عطر برادر مادرم دعا کنید پیروز باشیم
آخرین بار که منصور به مرخصی آمد سال ۱۳۶۵بود به او گفتم: پسرم اکنون جبهه خیلی خطرناک است، ما هر روز به اخبار رادیو گوش می دهیم ؛ هرروز هزاران نفر به شهادت می رسند ، من نمی توانم منتظر باشم تا خبر شهادتت را بیاورند. چشمانش پر از اشک شد و گفت: مادر جان! […]