سعادت بزرگ/ شهید قیاسعلی اله وردی
با درس خواندن مشتی بر دهان اربابان آمریکا بزن
گریه نکنید مادر جان، شما هم یک روز مادر شهید خواهید شد!
وداع آخر، کنار ایوان قدیمی
معلم جوان عاشق آنجا شده و گم شدهاش را آنجا یافت
راز گل سرخ/ شهید بیت اله آقامرادی
بدانید که این دنیا فانی است
ما را به جرم عشق موأخذه می کنند، امّا کدام عشق؟
یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم
این نامه را مولایت حسین (ع) برایت فرستاده
بیمحابا نارنجکهایی از بالای معبر روی سرمان میریخت
مظلومیت آقا سیدمرتضی آوینی
عشق به جبهه
جشن شهادت/ شهید مهدی طهماسبی
فرمانده گروهان شهادت
به مردادماه سال ۱۳۶۹ رسیدیم. بنده در این ایام از موصل ۲ به موصل۴ تبعید شده بودم. روز چهارشنبه ۲۴ / ۵/ ۶۹ بعد از صبحانه، در محوطه ی اردوگاه قدم می زدیم. رادیو عراق از طریق بلندگوهای اردوگاه شروع کرد به نواختن مارش جنگی؛ در هر فاصله ای گوینده ی رادیو وعده می داد […]
دنیای کوچک اردوگاه خاطرات آزاده محسن مهدوی نژاد نویسنده: زرین دخت کاظمی برشی از کتاب اکثر اسرا به شدت مجروح و خون آلود بودند. چهرهٔ گرد و غبار گرفته و لباس های به خون آغشته و لب های خشکیده نشان از خستگی و تشنگی و غربت داشت. ما را گروه گروه به ماشین ها سوار […]