ناصر گفت بچه ها غوغا کردند
دل تنگی های راحله و قیاس
حال من خیلی خوب است / نامه شهید عبدالعلی محرمی
آب و آتشِ کربلای پنج
درد و دل های کاغذی
ناگفته های شهر من
فرمانده ای که پشت خط نمی خوابید
به ظهور امام زمان (عج) چیزی نمانده
موتورسوار چمران
مردابدی
یادداشت های لبنان/ نوشته های شهید دکتر چمران
پیروزی در سنگر مدارس
برادرم از همه کس با ارزش تر است
کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی
آب نیست بشکه بشکه شربت ِ
پاشایی آغبلاغ، قربانعلی: بیست و چهارم فروردین ۱۳۴۸، در روستای قلعه جوق سادات از توابع شهرستان ماه نشان به دنیا آمد. پدرش علی اکبر(فوت ۱۳۶۴) و مادرش عالیه نام داشت. تا چهارم ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه خدمت می کرد. بیست و هشتم مرداد ۱۳۶۸، در پادگان جلدیان پیرانشهر هنگام درگیری با گروه […]