آب و آتشِ کربلای پنج ناگفته های شهر من فرمانده ای که پشت خط نمی خوابید به ظهور امام زمان (عج) چیزی نمانده موتورسوار چمران مردابدی یادداشت های لبنان/ نوشته های شهید دکتر چمران پیروزی در سنگر مدارس برادرم از همه کس با ارزش تر است کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی آب نیست بشکه بشکه شربت ِ دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س) سفر شهادت کاشوب حیدر
هجوم صبحگاهی دشمن سـاعت ۶ صبـح بـود. عـراق، خـط اول ما را شکسـته و بـا تانک هایش تا نزدیکی کانال پیشروی کرده بود. فاصلـه ی سـنگرهای مـا بـا کانـال ۳۰۰-۲۰۰ متـر بـود. آن طـرف کانـال عراقی ها و این طرف، ما مستقر بودیم. رزمنـده ای کـه تجربـه ی زیـادی در جنـگ داشـت گفـت: عـراق تـک […]
با کوله باری سنگین از گناه سال هایی از عمرمان به باد فنا رفت.هم اکنون که اندکی فکر می کنم بر ایام گذشته تأسف می خورم. تأسف می خورم که چرا با غفلت و خواب، عمر سپری کردم. چرا نعماتی که خدا برایم داده بود صحیح استفاده نکردم. در این ایام که نسبتا زیاد است […]
خدایا چه گویم باز به یاد شهدا افتاده ام قافله ی شهیدان در حال حرکت است. خدایا تو را به احترام خون پاک این شهیدان گناهان ما را ببخش. خدایا تویی پوشاننده ی عیبها. خدایا تویی بخشنده و مهربان خدایا تویی آمرزنده ی ما که بنده ی لایقی نیستیم تا گناهانمان را ببخشی. تو را […]
عملیات خیبر شروع شده بود. من و تعدادی از دوستان رزمنده، برای تفریح و سرگرمی مشغول یک بازی محلی بودیم. یک دفعه، من دیدم برادر حسن باقری با تویوتا آمد. من زود دستم را روی صورتم گرفتم تا نبیند. او هم به روی خودش نیاورد. چندتا بوق زد تا دوستان متفرق شوند. در تاریخ ۱۳۶۲/۱۲/۰۶ […]
صبح دومین روزی که ما در جزیره ی مجنون بودیم، پاتک عراقی ها شروع شد. گلوله و مهمات نداشتیم. نیروهای بعثی به طرف مواضع ما، گلوله ی شیمیایی پرتاب می کردند. رزمنده ها گفتند: سریع آتش روشن کنید. ما زیر آتش و پاتک شدید دشمن، پیشروی می کردیم. در قسمتی که مستقر بودیم، سنگر و […]
زندگینامه سردار شهید علیرضا بیات علیرضا بیات در تاریخ ۴۹/۷/۱ در شهر زنجان متولد شد و در تاریخ ۱/۹/۴۹ همراه پدر و مادر خود به شهر کرمانشاه عزیمت نمود و دوران طفولیت خود را در شهرکرمانشاه بسر برد تا اینکه تا اینکه به دبستان مدائن رفت و دوره راهنمایی و دبیرستان را در کرمانشاه تمام […]
فیلم اعزام به جبهه با مداحی شهید سید داود شبیری دانلود با لینک مستقیم
بعد از پیروزی انقلاب خانواده شهدای انقلاب را در شهرک شهدا مسکن و سرپناه داده بودن و تعدادی نیروهای مردمی و انقلابی شبها کشیک می دادن که برا خانواده ها مزاحمتی پیش نیاد. آقا التماس هم مرخصی هایی که به زنجان برمی گشت برای نگهبانی و حراست می رفت. اسلحه هایی که به نگهبان ها […]
عملیات به سختی دنبال میشد و فقط غیرت بچهها بود که کار را جلو میبرد. منحنیزنهای عراق، منطقه را شخم میزدند و وجب به وجب خمپارهای بر زمین مینشست و رزمندهای بر زمین میافتاد. در آن سختی کار، شهید میثمی گفت: «هر کس در طلائیه ایستاد، اگر در کربلا هم بود، میایستاد». بچهها مقاومت میکردند […]