برادرم از همه کس با ارزش تر است کتاب ام علاء روایت زندگی ام الشهدا فخرالسادات طباطبایی آب نیست بشکه بشکه شربت ِ دفاع عباس گونه قاسم از حرم حضرت زینب (س) سفر شهادت کاشوب حیدر مهاجر سرزمین آفتاب امام زمان سربازانش را فرماندهی می کند جشن عروسی بماند برای بعد با لباس سفید احرام خندید هدف شما از درس خواندن چیست؟ طلبه ای که کشتی گیر با معرفتی بود عطر برادر مادرم دعا کنید پیروز باشیم
رزمنده ها که به مرخصی شهری برمی گشتند بساط فوتبال مان به راه بود. بچه های گردان ها که از قبل هم محله ای و هم مدرسه ای بودن در حیاط پشتی سپاه (شهرداری فعلی) محل صبحگاه جمع می شدن و فوتبال گل کوچیک بازی می کردند.تقریبا از ساعت ۳-۲ بعدظهر تا نزدیکی های اذان […]