غزل سید حمیدرضا برقعی به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است مادر!حضور نام تو در شعر های من لطف خداست شامل حال غزل […]
در رگ حادثه ، خون موج زد ، آیینه شکست شعله ور شد در و دیوار حرم ، سینه شکست خون مالک به زمین ریخت ، خبر سنگین است بعد مالک ، به تن حوصله ، سر ، سنگین است اشک آغاز جنون است ، تماشا سخت است دیدن بغض علی در غم زهرا سخت […]
تقدیم به کنگره شهدای ۳۵۳۵ شهید استان زنجان دیدگانم رو به دریا مانده است در مسیر زخم صحرا مانده است عاشقان رفتند گر سوی خدا ردّ پای عشق بر جا مانده است دفتر مجنون ز خامه خیس شد کاروان اشک لیلا مانده است ‘ قامت ‘ ‘ ناصر ‘ شکست و چون گلاب بوی عطرش […]
میلاد خجسته حضرت محمد مصطفی(ص) مبارک شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور غزل های فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن مگذار این همه خورشید هراسان باشد مگر اعجاز جز این است که […]
دلم گرفته بچه ها،بریم کنار شهدا از یادمون رفت جبهه و،جاموندیم از قافله ها یه تیکه استخون فقط سهم یه مادر شده و همون جوونش که میگفت،میرم نخوری غصمو کرببلا نرفتم و،قسمت من شلمچه شد اروند و کارون و فکه،دو کوهه و حلبچه شد آی شهدا شرمنده ایم،راه و درست نرفتیم جای راه شما فقط،بی […]
دور تا دور حوض خانه ما پوکه های گلوله گل داده است پوکه های گلوله را آری پدر از آسمان فرستاده است عید آن سال ،حوض خانه ما گل نداد و گلوله باران شد پدرم رفت و بعد هشت بهار پوکه های گلوله گلدان شد پدرم تکه تکه هر چه که داشت رفت […]
چشمه های خروشان تـو را می شناسنــد مـــوج های پریشان تـو را می شناسنــد پرســش تشنگی را تـــو آبی، جــوابـی ریگــ های بیابان تـــو را مــی شناسنــد نـام تو رخصــت رویــش است و طراوت زین سبب برگ و باران تو را می شناسند از نشابــور بر مـوجی از «لا» گــذشتی ای که امواج طوفان تـو […]
گلبرگ سرخ لالهها (۲) در کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد (۲) برادرم برادرم کنار جوی خون تو غنچههای شهر ما باز و شکوفا میشود (۲) گلبرگ سرخ لالهها (۲) در کوچههای شهر ما بوی شهادت میدهد (۲) برادرم برادرم تو رفتی و ما ماندهایم درس شهادت خواندهایم تا فتح صاحب الزمان در راه تو […]
هی دست میرود به کمرها یکی یکی وقتی که میرسند خبرها یکی یکی خم گشته است قد پدرها دوتا دوتا وقتی که میرسند پسرها یکی یکی باب نیاز باب شهادت درِ بهشت روی تو باز شد همه درها یکی یکی سردار بیسر آمدهای تا که خم شوند از روی دارها همه سرها یکی یکی رفتی […]
خرمشهر دی ماه سال۶۵ قبل از عملیات کربلای۴-رزمنده اول صف داود سروری ای عزیزان سفرکرده در آن سو چه خبر؟ داغتان بر دل اثر کرده در آن سو چه خبر؟ تند رفتید و نگفتید کسی جا مانده ؟ دلم آهنگ سفر کرده در آن سو چه خبر؟ گر بپرسید در این سو چه خبر خواهم […]
در خیالم گفتمی یک شب به غواص شهید گو به من ای نازنین از هر چه بیم و از امید خندهای کرد و نگاهی از سر تردید و گفت من شکایت دارم از جمع شما یاران، شدید وعدهی ما این نشد، کو جانفشانیها ز ما لیک در بزم شما، نسیان و غفلت در مزید گفتمش […]
برادرم، خواهرم – سنگر و پیدا بکن جیره جنگی بردار – پوتین ها را پا بکن جبهه دیگر تمومه – فرهنگشه که اصله از یه بی سیم یاد بگیر – سیم نداره و وصله جداً ببین یه بی سیم – با اینکه سیم نداره چه جوری وصل خطه – همش آتیش می باره؟ زمین همون […]
اشعار و دستخط مربوط به شهید هنرمند ابراهیم اصغری شبانه قافله را بارکن که باید رفت نظر دوباره به سوی یار کن که باید رفت رحیلیان همه رفتند و مانده ای تنها تو نیز خیز همان کار کن که باید رفت به آفتاب عمر نگه کن چو تیر می گذرد زخواب توبیدار کن که باید […]
مین سلام ای تشنه لب قربان حسینیم بو گوزل قبریوه زینبون قربان حسینیم گلدیمدوباره بو سرزمینه گتدیم عیالون من اربعینه بو همان یردی سن قانوه غلطان اولان یر خیمه گاهیم منیم ظلمیله تالان اولان یر *دستخط و طراحی این آثار مربوط به شهید رضا مهدی رضایی می باشد. این شهید مداح بوده و به مناسبت […]
محله ای در جنوب شهر و از قدیمی ترین محله های زنجان که به علت واقع شدن تکیه ای به نام حسینیه در آن که بعدها به حسینیه اعظم معروف شد. بیشتر زنجانی ها به آنجا اعتقادی راسخ در حد خود کربلا قائل هستند الحق نیز این مسجد شایسته این اعتقاد و ایمان است. بهلول […]
ای شرفلی انسانلار بیشه ده اصلانلارا قطعه قطعه قربانلار آیه آیه قرآنلار باغلادوز نه پیمانلار بوینموزدا حقوز وار دینی آتسا کیم آتسین اجنبی ئوزون ساتسین مرد اودور اویاخ یاتسین قویماروخ قانوز باتسین سس ملکلره چاتسین بوینموزدا حقوز وار منطق اوسته دم وردوز حق دیوب قدم وردوز نقشه لر به هم وردوز […]
شهید کمال قشمی بالای سر شهید یدالله علیمردانی در عملیات بدر آی دونه دونه دونه نون و پنیر و پونه قصه بگم براتون؟ قصه ای عاشقونه؟ یه وقت نگین دروغه یه وقت نگین که وهمه اون که قبول نداره نمی تونه بفهمه بریم به اون فصلی که اوج گرمی ساله ماجرای قصه مون داخل یک […]
عصر یک جمعه دلگیر دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه ی باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید، […]